قوله تعالى. إن الذین یکْفرون بآیات الله الآیة... آیات این جا قرآن و دین است بقول بعضى مفسران، و بقول بعضى: آیات الله حجتهاى روشن است و برهان صادق بر وحدانیت و فردانیت خداى در کتابهاى وى، و بیرون از کتاب دلائل روشن در آفاق و در انفس بر اثبات نبوات و شرائع، که خلق باعتبار آن محثوث‏اند و مامور، و الیه الاشارة بقوله: و کأینْ منْ آیة فی السماوات و الْأرْض یمرون علیْها رب العزة گفت: جهودان و ترسایان بآیات ما کافر شوند و یقْتلون النبیین بغیْر حق و پیغامبران را بجور و دلیرى و بنا حق میکشند. ابو عبیده جراح گفت: یا رسول الله! من اشد عذابا یوم القیامة؟» ازین مردمان کرا عذاب سخت‏تر و صعب‏تر باشد بروز رستخیز؟ رسول خدا جواب داد: «من قتل نبیا او رجلا امر بمعروف او نهى عن منکر»


گفت عذاب صعب کسى را باشد که پیغامبرى را کشت یا آن مرد که امر بالمعروف و نهى عن المنکر فرماید، پس مصطفى (ص) این آیت برخواند و آن گه گفت: یا ابا عبیده! بنى اسرائیل چهل و سه پیغامبر را بیک ساعت از اول روز بکشتند، پس صد و دوازده مرد از نیک مردان و عابدین بنى اسرائیل برخواستند، تا بر ایشان امر بمعروف رانند و نهى منکر کنند، ایشان آن صد و دوازده مرد را در آخر روز بکشتند، مفسران گفتند این ملوک بنى اسرائیل بودند از آن جهودان که بعد از موسى برخاستند، و این آیت در شان ایشان فرود آمد.


و یقاتلون الذین الایه... قرائت حمزه است و نصیر از کسانى. و مقاتلت این جا بمعنى قتل باشد، و مفاعله بر معنى فعل در لغت هست، چنان که گویند «عافاه الله» «قاتله الله!». و در خبرست: «بئس القوم قوم یقتتلون الذین یأمرون بالقسط من الناس، بئس القوم قوم لا یأمرون بالمعروف و لا ینهون عن المنکر، بئس القوم قوم یمشى المومن بینهم بالتقیة و الکتمان.


آن گه گفت: فبشرْهمْ بعذاب ألیم. در قرآن جایها بشارت گفت بمعنى نذارت، این از آن است. و عذاب اسم است و تعذیب مصدر و اصله من قولهم «ماء عذب» فالتعذیب ازالة ذلک العذب، کقولهم مرضته، و قذیته، فی ازالة المرض و القذى. و فرق میان عذاب و عقاب این است که عقاب بر سبیل مجازاة باشد، یعنى که بر عقب جرم متقدم میرود، و عذاب همه جاى کار فرمایند در مجازاة و غیر آن. هر چند که جهودان در روزگار رسول الله قتل نکردند بلکه اسلاف ایشان کردند، اما بحکم آنکه متبع اسلاف خویش بودند، و بر فعل ایشان و قتل ایشان رضا دادند، و آن مى‏پسندیدند، مستوجب عذاب گشتند هم ایشان و هم اسلام ایشان. میگوید ایشان را خبر ده که هم ایشان را عذاب است و هم اسلاف ایشان را، هر چند که این متاخران جهودان اگر ایشان را بر مصطفى و بر مومنان دست رس بودى هم قتل کردندى چرا که ایشان هم بر اعتقاد اسلاف خود بودند، نبینى که در بعضى جنگها و حربها که ایشان را با رسول (ص) بود همت قتل کردند، اما رب العالمین وى را از ایشان نگه داشت، و ایشان را از وى باز داشت، و هو المشار الیه بقوله و الله یعْصمک من الناس. در بعضى اخبار بیارند که هیچ مسلمان با جهود همراه نشود که جهود همت قتل مسلمان کند اگر تواند یا از پیش شود، پس ایشان را بحکم این اعتقاد گفت: فبشرْهمْ بعذاب ألیم..


قوله: أولئک الذین حبطتْ أعْمالهمْ فی الدنْیا و الْآخرة... الایه. اما فى الدنیا فلانهم لم یحقن دماءهم و اموالهم، و لم یحصلوا منها محمدة، و اما فى الآخرة فلانهم لم یستحقوا بها ثوابا. و اعمال جهودان آنست که بدعوى مى‏گفتند که ما پذیرنده توراتیم و بر شریعت موسى ایستاده، رب العالمین گفت: این اعمال که دعوى میکنند باطل است و تباه، که نه درین جهان ایشان را نیک نامى داد، نه در آن جهان پاداش.


قوله: أ لمْ تر إلى الذین أوتوا نصیبا من الْکتاب... الآیة این رویت حقیقى است، میگوید نمى‏بینى و ننگرى باین جهودان که ایشان را نصیب دادند از آسمان یعنى کتاب توریت یدْعوْن إلى‏ کتاب الله این کتاب دوم قرآن است و احکام آن، بقول قتاده. میگوید: آن جهودان را با کتاب قرآن و حکم آن و اتباع محمد (ص) خواندند، نپذیرفتند، و از آن برگشتند و روى بر گردانیدند، با آنکه وى را مى‏شناختند بنام و صفت و نعت. فانهم یجدونه مکتوبا عندهم فى التوریة و الانجیل، و بیک روایت از ابن عباس یدْعوْن إلى‏ کتاب الله مراد از این کتاب هم تورات است و آن را قصه است، میگویند: مردى و زنى از اهل خیبر از اشراف ایشان زنا کردند، و بحکم کتاب تورات مستوجب رجم شدند، اما کراهیت مى‏داشتند رجم ایشان را، که از اشراف و مهتران بودند، بر مصطفى (ص) آمدند تا از وى رخصتى یابند در کار ایشان، رسول خدا ایشان را حکم رجم کرد نعمان بن ابى اوفى و یحیى ابن عمرو از سران جهودان بودند، گفتند: یا محمد! بیداد میکنى بر ایشان، که بر ایشان رجم نیست» مصطفى گفت: «بینى و بینکم التوراة».


میان من و شما توراة است یعنى بحکم تورات فرود آئیم، ایشان باین رضا دادند، پس رسول خدا گفت از شما که داناتر است بتورات؟ گفتند مردى است اعور از دانشمندان فدک او را ابن صوریا گویند، و او را بخواندند، رسول گفت: تویى ابن صوریا؟ گفت آرى! گفت تو عالم جهودانى؟ گفت چنین میگویند. آن گه رسول خدا توریت بعضى بخواست که در آن ذکر رجم بود، ابن صوریا در گرفت و میخواند تا بآیت رجم در گذشت. آن گه دست بر آن نهاده و پوشیده داشت. پس عبد الله ابن سلمان دست وى بگرفت و آن آیت رجم بهر رسول الله و بهر جهودان خواند، نبشته بود: «المحصن و المحصنة اذا زنیا، و قامت علیهما البینة، رجما و ان کانت المراة حبلى، تتربص بها حتى تضع ما فى بطنها» پس رسول خدا فرمود: تا آن هر دو جهودان را که زنا کرده بودند رجم کنند جهودان از آن در خشم شدند و بیرون رفتند، رب العالمین در شأن ایشان این آیت فرستاد. ثم یتولى فریق منْهمْ و همْ معْرضون میگوید: گروهى از ایشان برگشتند و روى گردانیدند از حق، یعنى علما و روساء ایشان بعد از آنکه دانستند که رجم حق است و حکم تورات است.


و بهر آن گروهى باعراض مخصوص کرد، نه همه که لختى از علماى ایشان چون عبد الله بن سلام و اصحاب او مسلمان شده بودند و ایمان آورده.


و گفته‏اند که فرق میان تولی و اعراض آنست که: تولى آنست که حاجتى را برگردد بر عقد و نیت آن که باز آید، و اعراض آنست که بدل و همت برگردد و روى برگرداند یعنى یترک المنهج و یاخذ فى عرض الطریق متخبطا. گفته‏اند تولى آنست که دوستى و هواخواهى بگذارد، اما بتن برنگردد. و اعراض آنست که دوستى بگذارد و بتن نیز برگردد.


ذلک بأنهمْ قالوا اى ذلک الاعراض عن حکمک بسبب اغترارهم، حیث قالوا لنْ تمسنا النار إلا أیاما معْدودات این ایام معدودات آن چهل روز خواهند که در آن گوساله مى‏پرستیدند یعنى بعدد آن روزها که گوساله پرستیدیم ما را عذاب خواهد بود. رب العالمین گفت: این دروغ ایشان را فرهیفته کرد، خود دروغ‏ فرا مى‏سازند و خود بدان فرهیفته مى‏گردند. و دروغ آنست که گفتند لنْ تمسنا النار إلا أیاما معْدودات و گفته‏اند آن دروغ که ایشان را فرهیفته کرد آنست که گفتند «نحْن أبْناء الله و أحباوه».


قوله: فکیْف إذا جمعْناهمْ لیوْم لا ریْب فیه گفته‏اند: که معنى یوم وقت است و آنچه گفت «فى ستة ایام، فى اربعة ایام، فى یومین» معنى همه وقت است، که این روز و شب بر اختلاف نزدیک ما است، و الله تعالى لیس عنده لیل و نهار عبد الله بن مسعود گفت. «ان ربکم لیس عنده لیل و لا نهار، نور السماوات من نور وجهه.»


فکیْف إذا جمعْناهمْ الایة... میگوید: که تا چون بود حال و قصه ایشان که ما ایشان را با هم آریم لیوْم لا ریْب فیه روزى را که در بودن آن روز گمانى نیست و نه شور دل را جایى. اگر کسى گوید چگونه شک از آن نفى کرد، و بسیار کس هست از مردمان یعنى کافران که در آن بشک‏اند، چنان که رب العزت حکایت کرد از قومى: إنْ نظن إلا ظنا و ما نحْن بمسْتیْقنین جواب آنست که: این آیة لا ریب بمعنى نهى است چنان که گفت فلا رفث و لا فسوق اى لا ترفثوا و لا تفسقوا. دلیل برین آنست که جاى دیگر نهى صریح کرد: فلا تکونن من الْممْترین، فلا یکنْ فی صدْرک حرج منْه اگر گویند این شک در قصد و اختیار مردم نیاید، چگونه نهى میکند چیزى که در آن اختیار نیاید؟ جواب آنست که: هر چند چنین گفت اما معنى آن حث است بر تدبر و تفکر، یعنى که تفکر کنید و نیک بیندیشید و باز دانید. و این تدبر و تفکر در قصد و اختیار آید، و گمان و شور دل باز برد. و روى ابو هریرة قال: قال النبى ص یجمع الله الخلق یوم القیامة فى صعید و احد ثم یطلع علیهم رب العالمین، فیقول: یتبع کل انسان ما کان یعبد، و یبقى المسلمون فیطلع علیهم و یعرفهم بنفسه، ثم یقول انا ربکم فاتبعونى، و قال النبى ثم تنشق الارض عنکم فتخرجون منها شابا کلکم على سن ثلاثین، و لسان یومئذ سریانى، فتخرجون عراتا حفاة غلفا غزلا الى ربکم تنسلون، و انا اول من تنشق عنه الارض.»


و وفیتْ کل نفْس ما کسبتْ: اى جزاء ما کسبت و همْ لا یظْلمون بنقصان حسناتهم و زیادة سیئاتهم. قال الضحاک عن ابن عباس: فاول رایة ترفع لاهل الموقف ذلک الیوم من رایات الکفار رایة الیهود، فیفضحهم الله على روس الاشهاد ثم یأمر بهم الى النار.